بقی بن مخلد
بَقی بْن مَخْلَد، ابوعبدالرحمان قرطبی (201-276ق / 816 - 889م)، محدث نامدار اندلس. او با روی آوردن به محفل محدثان اندلس چون محمدبن عیسی اعشی، به تحصیل حدیث آغاز كرد و چندی بعد، به رسم آن زمان، برای استماع راهی سرزمینهای دیگر شد و به افریقیه، مصر، حرمین، دمشق، بغداد، كوفه، بصره و شهرهای دیگر عراق راه یافت. گفتنی است كه ابنعبدالبر در شرح سفرهای او از یمن، بلاد جزیره و خراسان نیز سخن به میان آورده است (نکـ: ذهبی، سیر...، 13 / 289-290). برپایۀ برخی منابع، سفرهای بقی در دو دورۀ 20 و 14 ساله صورت پذیرفته است (یاقوت، 2 / 747).
بقی در این سالها، از كسان بسیاری دانش آموخت و حدیث شنید، چنانکـه شیوخ او را بالغ بر 284 تن دانستهاند (ابن حزم، «رسالة...»، 178). در اینمیان، نام استادانی چون ابوبكر ابن ابی شیبه، خلیفهبن خیاط، ابومصعب زهری، ابوخیثمه زهیربن حرب، ابن ابی عمر عدنی، ابوثور ابراهیم بن خلف، محمدبن بشار بندار، یحیی بن یحیی لیثی، حرمله بن یحیی، سحنونبن سعید و هناد بن سری دیده میشود (برای فهرستی از مشایخ او، نکـ: ابن فرضی، 1 / 107- 108؛ ذهبی، همان، 13 / 285-286). نام احمدبن حنبل نیز در فهرست مشایخ او دیده میشود و از همینرو، یاد او به منابعی چون طبقات الحنابله راه یافته است (ابن ابی یعلی، 1 / 120؛ نیز نکـ: فیرو، 81)، اما ذهبی گسترده بودن آموزش او نزد احمد را به سختی نقد و رد كرده است (همان، 13 / 294).
بقی با توشهای پربار از حدیث و فقه به اندلس بازگشت و با كوششهای او و همتایش محمد بن وضاح بود كه اندلس پایگاهی برای نشر حدیث شد (ابنفرضی، 1 / 108؛ذهبی، همان، 13 / 285، الامصار...، 186-187). گروهی بسیار از اندلسیان از او حدیث آموختند كه در شمار آنان میتوان به كسانی چون پسرش احمد، احمدبن عبدالله اموی، اسلم بن عبدالعزیز، ایوب بن سلیمان المری، حسن بن سعد كتانی، عبدالواحد بن حمدون المری، عثمان بن عبدالرحمان قیسی، محمدبن عمربن لبابه، مهاجر بن عبدالرحمان، نصربن هارون قیسی و هشامبن ولید غافقی اشاره كرد. در این میان بهخصوص عبدالله بن یونس مرادی در انتشار تألیفات و مرویات او اهتمام داشته است (حمیدی، 1 / 276).
بقی در دوره تحصیل خود سعی داشته است تنها از شیوخ معتبر اخذ حدیث كند؛ گفته میشود كه در میان شیوخ او كمتر از 10 تن به ضعف متهمند و این ویژگی بر وثاقت او در میان منتقدان حدیث افزوده است (ابن حزم، همانجا؛ مزی، 4 / 492).
بقی افزون بر جایگاهش به عنوان یك محدث، از آنرو كه نماینده جریانی خاص در میان حدیثجویان اندلس بود، شخصیتی درخور اهمیت یافته است. دشوار بتوان گفت كه چرا میان او و همتایش محمدبن وضاح، جدایی پدید آمد، اما میدانیم كه اختلاف میان آن دو به اندازهای بالا گرفت كه «اصحاب» خاص ابن وضاح، از حضور در محفل بقی و استماع از وی پرهیز داشتهاند (نکـ: ابن فرضی، 1 / 109).
به هر تقدیر، نوآوریها و دگراندیشیهای بقی در محیط اندلس زمینهساز اختلاف با محافل علمی دیگر شد و او را در مقابل مكاتب مطرح اندلس قرار داد.
مهمترین مكتب آن عصر در اندلس، مكتب شاگردان یحیی بن یحیی لیثی است كه از گونهای ابتدایی از مذهب مالك پیروی میكردند و موطأ مالك به روایت یحییبن یحیی پس از قرآن كریم، اصلیترین منبع آنان در دین به حساب میآمد (نکـ: هـ د، 10 / 333). برای چنین گروهی پذیرفتن شخصیت بقیبن مخلد با وسعت مشرب و تنوع آموختههای حدیثی و فقهی كه با خود از مشرق آورده بود، آسان نبود؛ چنانکـه میتوان اشاره كرد كه او نخستینبار كتاب الام شافعی را كه زمینهای برای مقبولیت آن وجود نداشت، در اندلس تدریس میكرد (ابن فرضی، همانجا؛ برای ترویج المدونه ابن قاسم به روایت سحنون و حارثبن مسكین، نکـ: ابن حزم، الاحکـام، 6 / 196، 202).
از جمله عوامل تشدید مخالفت حدیثگرایان اندلس با بقی، این بود كه وی در میان روایات موطأ مالك، روایات مدنی و مصری ابومصعب زهری و یحیی بن بكیر را بر روایت اندلسی یحییبن یحیی مقدم میداشت. میتوان تصور كرد كه باتوجه به تعصب اندلسیان نسبت به روایت یحیی بن یحیی، چنین موضعی هرچند مبتنی بر پایههای علمی، تا چه حد میتوانست جایگاه بقی را در میان محدثان اندلس متزلزل سازد. بر پایه گزارشها، این موضعگیری مایه خصومت فرزندان و هواداران یحییبن یحیی گشت (ابن بشكوال، 82؛ ذهبی، سیر، 13 / 288-289) و به گمان از مهمترین زمینههای دوری محمدبن وضاح، اصلیترین راوی یحییبن یحیی از بقی بود (نیز نکـ: فیرو، .(80
اختلاف محدثی چون بقی با فقیهان، امری دور از انتظار نیست، اما بر پایه منابع، بهانه آغاز ستیز ورود و ترویج المصنف ابن ابی شیبه از سوی بقی به اندلس بود. از آنجا كه المصنف افزون بر احادیث، حجم بسیاری از آراء تابعین و اتباع آنان را در برداشت، ترویج این آراء در اندلس برای فقیهان متعصب مالكی تحملناپذیر مینمود. به هر روی، این گروه و در رأس آنان كسانی چون ابن مرتیل، اصبغ بن خلیل و محمدبن حارث قرطبی، مردم را بر ضد بقی تحریك نمودند، تا آنکـه امیر اموی محمد بن عبدالرحمان بن حکـم ناچار به مداخله شد (حمیدی، 1 / 40؛ ابنفرضی، 1 / 108-109؛ ابن حیان، 248-249؛ قاضی عیاض، ترتیب...، 4 / 240، 252، 263) و حمایت او از بقی به ظاهر فتنه را فرو نشاند.
در عقاید، چنین مینماید كه بقی به باورهای اصحاب حدیث پایبند بود و نمونههایی از باورهای همسان او با بزرگان اصحاب حدیث در باب صفات الهی گزارش شده است (مثلاً نکـ: ذهبی، العلو...، 1 / 194). در فقه، بقی بدون آنکـه تقلید فقیهی را پذیرفته باشد، در مذهب مستقل بود و فتاوی خود را بر پایۀ احادیث و آثار صادر میكرد (ابن حزم، «رسالة»، 179؛ نیز نکـ: فیرو، همانجا). شماری از شاگردان خاص بقی كه با عنوان «اصحاب» از آنان یاد میشد (مثلاً نکـ: ابن ابار، التكملة...، 1 / 165، 170، جمـ)، گویا افزونبر روایت آثار و مرویات،ادامهدهنده اندیشههای او نیز بودهاند، اما به هر حال، با رواج مذهب مالكی در اندلس، در سدۀ 4ق، این گرایشها در مذهب مالكی مستحیل شده است (نکـ: ه د، 10 / 334).
بقی گاه در امور مهم قضایی طرف مشورت امیران اموی اندلس بوده است (مثلاً نکـ: خشنی، 175-177؛ حمیدی، 1 / 104)، اما خود از پذیرفتن منصب قضا پرهیز داشت (خشنی، 182؛ نباهی، 18).
آثار
1. تفسیر القرآن، تفسیری است روایی كه ابن حزم آن را بهترین تفسیر جهان اسلام و حتی برتر از تفسیر طبری دانسته است («رسالة»، 178). نسخههای این تفسیر با آنکـه در طی سدههای 5 -7ق در محافل اندلس رواج چندانی نداشته، بااینهمه، در اختیار كسانی چون ابنبطال، ابن عبدالبر، سهیلی، ابوالربیع كلاعی و قرطبی بوده (ابن عبدالبر، 7 / 153؛ قرطبی، 4 / 159؛ ابنسیدالناس، 1 / 40؛ ابن كثیر، 2 / 266؛ ابن حجر، فتح...، 3 / 7)؛ اما ابنخیر در سده 6ق در فهرست خود، نشانی از آن به دست نداده است.
2. كتاب فیه ما روی فی الحوض والكوثر، جزئی روایی در تفسیر حوض و كوثر (نکـ: ابن خیر، 300) كه تكملهای بر آن توسط ابن بشكوال نوشته شده است. اصل و تكمله به كوشش عبدالقادر محمد عطا در مدینه (1413ق) به چاپ رسیده است.
3. المسند، كه گاه از آن به المصنف الكبیر نیز یاد شده، و مؤلف در آن، احادیث منقول از حدود 300‘1 صحابی را به سبك كتب مسانید به ترتیب صحابه گرد آورده، و سپس مسند هر صحابی را ترتیب موضوعی داده است (ابن حزم، همانجا؛ ابنخیر، 140-141؛ نیز نکـ: رئیسالدین، .(263اجزائی از این مسند، اندكی پس از تألیف به مشرق نیز راه یافته بود (ابن فرضی، 1/108؛ نووی، 1/67؛ نیز نکـ: رودانی، 364). ذهبی تصریح دارد كه دو جلد از مسند بقی را در اختیار داشته است ( سیر،13/294)، اما دانسته نیست كه محدثان اعصار پسین چون ابن حجر چه بخش از كتاب را در اختیار داشتهاند. ابنحجر با وجود نقلهایی كه در آثار گوناگونش از این كتاب دارد (مثلاً التلخیص...، 1/135، جمـ، لسان...، 3/319)، در شمار مسانیدی كه در اختیارش بوده، از آن یادی نکـرده است (نکـ: المطالب...، 1/4؛ نیز نکـ: .(GAS, I/152-153 مختصری از مسند و نیز تفسیر بقی، توسط ابن اخی ربیع صباغ قرطبی (د 318ق)، فراهم آمده بوده است (نکـ: ابن فرحون، 139).
این مسند بهسبب فزونی شمار صحابه در آن، از مهمترین منابع مورد استناد برای شناخت صحابه در كتابهایی چون الاصابه ابنحجر عسقلانی بوده، و ابنحزم در تألیفی مستقل با عنوان جزء الصحابه الذین اخرج لهم بقی بن مخلد، این موارد را استخراج نموده است (نقل از آن: ابن حجر، الاصابة، 1/327، جمـ؛ نیز نکـ: I/153 GAS,؛ برای نسخ خطی، نکـ: آلوارت، شمـ 9915؛ ظاهریه، 239؛ .(GAL, S, I/271 این متن موضوع تحقیق آویلا و مارین قرار گرفته است (نکـ: آویلا، 367-339؛ مارین، .(204-208
4. المصنف، كتابی است مشتمل بر حدیث و فتاوی صحابه و تابعین و اتباع آنان، به سبك مصنفهای ابن ابی شیبه و عبدالرزاق و سنن سعید بن منصور كه در عمل تكمیل كار آنان نیز بوده است (ابنحزم، «رساله»، 178-179؛ قاضی عیاض، الغنیة، 97).
گردآمدهای از احادیث او نیز در مجموعهای با عنوان «منتقی من حدیث بقی ابن مخلد و هناد و...» در كتابخانۀ ظاهریه موجود است (سواس، 683). همچنین اثری با عنوان تسمیة من سمع منه محمد بن وضاح او بقی بن مخلد بدمشق وجود داشته كه ابنعساكر از آن استفاده كرده است (نکـ: 7 / 88 -89).
برخی از آثار مهم شرق اسلامی، چون المصنف ابن ابی شیبه، تاریخ و الطبقات خلیفه بن خیاط، و كتاب سیرة عمربن عبدالعزیز اثر دورقی، به روایت بقی به نسلهای پسین انتقال یافته است (نکـ: ابنفرضی، 1 / 109؛ ابنحزم، المحلی، 5 / 222، جمـ؛ ابنخیر، 131، 273؛ رودانی، 368؛ ابن ماكولا، 1 / 344؛ نیز نکـ: ابن ابی شیبه، 2 / 284، جمـ؛ خلیفه، 1 / 403). رودانی به خطا اثر اخیر را تألیف بقی دانسته است (ص 109).
عبدالرحمان بن احمد بن بقی، نوادۀ بقی بن مخلد، كتابی در فضایل نیای خود پرداخته بوده (برای نقل از آن، نکـ: ذهبی، سیر، 13 / 292- 295)، و عبداللهبن عبدالرحمان الناصر امیر اموی (د 339ق) نیز اثری با عنوان المسكتة فی فضائل بقی بن مخلد در 6 جزء تألیف كرده بوده است (ابن ابار، الحلة...، 1 / 206، التكملة، 2 / 232).
مآخذ
ابن ابار، محمد، التكملة لكتاب الصلة، به كوشش عبدالسلام هراش، بیروت، 1995م؛ همو، الحلة السیراء، به كوشش حسین مونس، قاهره، 1985م؛ ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، به كوشش كمال یوسف حوت، ریاض، 1409ق؛ ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به كوشش محمدحامد فقی، بیروت / قاهره، 1371ق / 1952م؛ ابن بشكوال، خلف، الصلة، به كوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1374ق / 1955م؛ ابنحجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به كوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1412ق / 1992م؛ همو، التلخیص الحبیر، به كوشش عبدالله هاشم یمانی، مدینه، 1384ق / 1964م؛ همو، فتح الباری، به كوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدین خطیب، بیروت، 1379ق؛ همو، لسان المیزان، حیدرآباد دكن، 1329-1331ق؛ همو، المطالب العالیة، به كوشش حبیبالرحمان اعظمی، كویت، 1393ق؛ ابنحزم، علی، الاحکـام، قاهره، 1404ق؛ همو، «رسالة فی فضل الاندلس و ذكر رجالها»، رسائل ابن حزم الاندلسی، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1981م، ج 2؛ همو، المحلی، بیروت، 1406ق؛ ابن حیان قرطبی، محمد، المقتبس، به كوشش محمود علی مكی، بیروت، 1973م؛ ابن خیر، محمد، فهرسة، به كوشش ف. كودرا، بغداد، 1382ق / 1963م؛ ابن سیدالناس، محمد، عیون الاثر، بیروت، 1406ق / 1986م؛ ابن عبدالبر، یوسف، التمهید، به كوشش مصطفیبن احمد علوی و محمد عبدالكبیر بكری، رباط، 1387ق؛ ابن عساكر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به كوشش علی شیری، بیروت، 1415ق / 1995م؛ ابن فرحون، ابراهیم، الدیباج المذهب، قاهره، 1351ق؛ ابن فرضی، عبدالله، تاریخ العلماء والرواه للعلم بالاندلس، به كوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1373ق / 1954م؛ ابن كثیر، البدایة؛ ابن ماكولا، علی، الاكمال، حیدرآباد دكن، 1392ق / 1972م؛ حمیدی، محمد، جذوةالمقتبس، به كوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، بیروت، 1410ق / 1989م؛ خشنی، محمد، قضاة قرطبة، به كوشش ابراهیم ابیاری، قاهره / بیروت، 1410ق / 1989م؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ، به كوشش سهیل زكار، بیروت، 1414ق / 1993م؛ ذهبی، محمد، الامصار ذوات الآثار، به كوشش قاسم علی سعد، بیروت، 1406ق / 1986م؛ همو، سیراعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق / 1985م؛ همو، العلو للعلی الغفار، به كوشش اشرفبن عبدالمقصود، ریاض، 1995م؛ رودانی، محمد، صلةالخلف، به كوشش محمد حجی، بیروت، 1408ق / 1988م؛ سواس، یاسین محمد، فهرس مجامیع المدرسةالعمریة، كویت، 1408ق / 1987م؛ ظاهریه، خطی (حدیث)؛ قاضی عیاض، ترتیب المدارك، به كوشش محمدبن تاویت طنجی، رباط، 1965م؛ همو، الغنیة، به كوشش ماهر زهیر جرار، بیروت، 1402ق / 1982م؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکـام القرآن، به كوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، 1372ق؛ نباهی، علی، تاریخ قضاةالاندلس، به كوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1948م؛ نووی، یحیی، شرح صحیح مسلم، بیروت، 1393ق؛ یاقوت، معجم الادباء، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1993م؛ نیز:
Ahlwardt;
احمد پاكتچی